کتاب «دیپلماسی عمومی (جلد1)» تالیف آقایان دکتر محمدحسن شیخالسلامی و حامد نوری در سال 1396 از سوی اداره نشر وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران منتشر گردیده است.
این کتاب بر اساس راهبرد دانشکده روابط بینالملل در زمینه شناخت علمی دانش دیپلماسی و روابط بینالملل و همچنین شناسایی خلاءهای مفهومی و کمبودهای مربوط به منابع آموزشی در شاخههای مختلف علوم دیپلماتیک به رشته تحریر درآمده است. با توجه به نیاز فوری و مبرم دانش پژوهان روابط بینالملل به منابع درسی روزآمد در حوزه های نوین دیپلماسی مقرر گردید،گام نخست برای تدوین مجموعهای از منابع درسی در حوزه های گوناگون علوم دیپلماتیک برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی برداشته شود و این کتاب به عنوان یکی از مجلدات مجموعه «آشنایی با علوم دیپلماتیک»، به همین منظور فراهم آمد.
در روابط بینالملل، تلاش برای دستیابی به محبوبیت و ایجاد جذابیت، پدیدة ناآشنایی نیست. حاکمان و سیاستمداران در طول تاریخ همواره کوشیدهاند سرزمین تحت حاکمیت خود را به مجموعهای نمونه و پیشرو در پیشگاه افکارعمومی جهانی مبدل سازند. از تلاش حاکمانِ سرزمینهای باستانی در نمایشِ جذابیتهای فرهنگ و تمدن خود بهوسیلة ساخت بناهای باشکوه و جشنهای پرآوازه گرفته تا ایجاد دپارتمانهای عریض و طویل دیپلماسی عمومی در مقتدرترین و پیشرفتهترین دولت-ملتهای هزارة سوم میلادی، همه و همه حاکی از اهتمام کنشگران کلان نسبت به ارتقای تصویرشان در سپهر روابط بینالملل است. چنین تلاشهایی را امروزه و در ادبیات دیپلماسی و روابط بینالملل، تلاش در جهت تولید «قدرت نرم» تفسیر میکنند.
قدرت نرم به زبان ساده به معنای توانایی در ایجاد جاذبه است؛ جاذبهای که تأثیرگذاری بر مخاطب را آسانتر میکند، و تأثیرگذاریای که منافع ملی را برآورده میسازد. اینکه بخشهایی از فرهنگ، تمدن، و منش یک دولت-ملت از منظر بخش عمدهای از جهان دارای جذابیت باشد، قدرت نرمِ آن دولت-ملت تفسیر میشود. زمانی که یک حکومت در درون مرزهای خود به شیوهای مسئولیتپذیرانه و موافق با حقوق ملتِ تحت حاکمیتش رفتار نماید، در سطح جهانی به آن حکومت به دیدة احترام نگریسته و گفته میشود قدرت نرم بیشتری در اختیار دارد، چراکه جذابتر است. اهمیت یافتن بیش از پیش مفهوم قدرت نرم، کشورها را بر آن داشته تا با پذیرش این واقعیت که دوران یکهتازی دیپلماسی رسمی و سنتی پایان یافته، تمهیدات جدیدی در جهت بهروز نمودن سازوکارها و راهبردهای دیپلماسی خود بیندیشند و تحولی ساختاری در رویکرد خود به روابط بینالملل ایجاد کنند. از این تمهیدات بهعنوان «دیپلماسی عمومی» یاد میشود. اقبال روزافزون دولتها به راهبردهای دیپلماسی عمومی، به معنای پذیرش این واقعیت در روابط بینالملل است که دیگر به مانند سابق، دولتها صرفاً از طریق دیپلماسی پشت دربهای بسته قادر نخواهند بود منافع ملی خود را برآورده سازند. پذیرش چنین واقعیتی ناشی از اهمیت یافتن متغیرِ «افکار عمومی» در روابط بینالملل جدید میباشد. دیپلماسی عمومی به مثابه ابزاری است که با مؤلفة کلیدیِ افکارعمومی ارتباط برقرار نموده و منافع هر کشور را از طریق همراه نمودن آنها با خود تأمین میسازد.
در این پژوهش تلاش شده با تبیین جایگاه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی از حیث نظری و عملی، اهمیت این موضوع را خاطرنشان شود که سرمایهگذاری و سیاستگذاریِ هوشمندانه در حوزة مذکور خواهد توانست منزلت دولت- ملتها را در عصری که حکومتها کنشگران بلامنازع روابط بینالملل بهشمار نمیروند، افزایش دهد و بر میزان نفوذ آنها در جهت تأمین منافع ملیشان بیفزاید. بررسی واقعیات روابط بینالملل در عصر حاضر، به وضوح این حقیقت را به ما مینمایاند که کشورهایی که به متغیر افکارعمومی در روابط بینالملل بیاعتنا هستند یا از راههای علمی در جهت جذب افکارعمومی عمل نمیکنند و خودخواهانه مسیر خود را میروند، عملاً قدرت نرم خود را تحلیل میبرند که دستاوردی جز مخدوش نمودن چهرة خود، منزوی نمودن ملتشان و ایجاد زمینه برای شکلگیری اجماع جهانی علیه خود نخواهند داشت. کتابِ پیش رو، با توجه به اهمیت یافتن فزایندة مفاهیم قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در علم و عملِ دیپلماسی و روابط بینالملل، در دو جلد نگارش یافته است. در جلد نخست که در واقع بخش اولِ این کتاب بهشمار میرود، تلاش شده تا از رویکردی نظری به دیپلماسی عمومی پرداخته و حوزة دیپلماسی عمومی و مفاهیم مرتبط با آن بررسی شود. جلد اول از هشت فصل به شرح زیر تشکیل شده است:
در فصل نخست با عنوان «تاریخچة مفهومی دیپلماسی عمومی»، چیستی مفهوم دیپلماسی عمومی و جایگاه عظیم و ارتقایافتة این مفهوم در روابط بینالملل و دیپلماسی جدید بررسی خواهد شد. در این فصل به پرسشهایی از قبیل اینکه «سیر مفهومی و مطالعاتی حوزة دیپلماسی عمومی به چه شکل بوده است؟»؛ «عالمان و عاملان روابط بینالملل چه تعاریفی برای دیپلماسی عمومی ارائه دادهاند؟»؛ «کارکردهای دیپلماسی عمومی چیست و چه اهدافی را تأمین میسازد؟»؛ و «آرا و نظریات کلان ارائهشده در این حوزه چیست؟» پاسخ داده خواهد شد. عنوان فصل دوم، «مفاهیم مرتبط با دیپلماسی عمومی» است که در آن تلاش میشود مهمترین مفاهیم مرتبط با این حوزه از قبیل «قدرت نرم» و «قدرت هوشمند» بررسی، و شباهتها و تفاوتهای مفاهیمی نظیر «روابط عمومی» با مفهوم دیپلماسی عمومی تبیین شود. فصل سوم به شناساییِ «زیرمجموعههای دیپلماسی عمومی» اختصاص داده شده است. به بیان ساده، در فصل سوم به این پرسش پاسخ داده میشود که «انواع دیپلماسی عمومی کدام است؟» در این فصل پس از آنکه تقسیمبندیهای ارائهشده از سوی کارشناسان حوزة دیپلماسی عمومی مورد بررسی قرار گرفت، تقسیمبندی مرجّح نگارنده به تفصیل معرفی میشود. در فصل چهارم با عنوان «دیپلماسی عمومی و نظریههای روابط بینالملل»، نگارنده در پی توضیح، تبیین، و تفسیر حوزة دیپلماسی عمومی و قدرت نرم از طریق چارچوبهایی میباشد که برخی نظریههای روابط بینالملل را فراهم میسازند. مشخصاً پنج نظریة مکتب امنیتی کپنهاگ، لیبرالیسم، رئالیسم، نظریة اَبَرواقعیتِ ژان بودریار، و نظریة سازهانگاری بدینمنظور مورد استفاده قرار گرفتهاند. در فصل پنجم با عنوان «نظریههای ارتباطات و دیپلماسی عمومی» ، با مورد توجه قرار دادن این موضوع که علوم ارتباطات و حوزة دیپلماسی عمومی، علیرغم اینکه دو حوزة کاملاً متفاوت مطالعاتی هستند، اما با یکدیگر مرتبط هستند و از ثمرات یکدیگر تغذیه میکنند، در این جا تلاش شده برخی نظریههای ارتباطات برای تجزیهوتحلیل حوزة دیپلماسی عمومی بررسی شود. در فصل ششم با عنوان «الگوهای تحلیلی قدرت نرم» تلاش شده الگوهای تحلیلی مختلفِ قدرت نرم که در واقع چارچوبهای مورد استفاده در ارزیابی و تبیین منابع قدرت نرم کشورها است بررسی شود و یکی از آن الگوها بهعنوان الگوی جامع و مورد استفاده در این کتاب انتخاب شود. در فصل هفتم، زیر عنوانِ «کنشگران غیردولتی، شبکههای اجتماعی، و دیپلماسی عمومی»، ارتباط دیپلماسی عمومی با دو متغیر ذکرشده، یعنی کنشگران غیردولتی و شبکههای اجتماعی واکاوی شده و این موضوع بررسی میشود که چگونه دو عامل مذکور در حال تأثیرگذاری فزاینده بر ماهیت دیپلماسی عمومی و ایجاد نوعی دگردیسی در جهت تکامل آن از حیث ابزاری و محتوایی هستند. نهایتاً در فصل هشتم که آخرین فصل از بخش اول کتاب بهشمار میرود تلاش میشود بر اهمیت و نقشِ مخاطب در اجرای موفقیتآمیز راهبردهای دیپلماسی عمومی تأکید شود. این فصل که «ارزیابی، سنجش، و انتخاب مخاطب در دیپلماسی عمومی» نام گرفته است در وهلة نخست میکوشد جایگاه مخاطب را در دیپلماسی عمومی متذکر شود و پس از شناساندن این اهمیت، فرایند تأثیرگذاری کارآمد بر مخاطبِ دیپلماسی عمومی را شرح دهد.