خاطرات دوران خدمت در وزارت امور خارجه
معاونت پژوهشی مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه با هدف انتقال تجربیات مقامات، مدیران و روسای سابق نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران به علاقه مندان حوزه روابط بین الملل و نیز دیپلمات های جوان و همچنین آشکار نمودن زوایای کم پیدا و پنهان فعالیت های انجام شده در حوزه سیاست خارجی، گامی موثر در زمینه فعال ساختن بخش تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برداشته است که در این راستا، مجموعه ای از خاطرات آقای محمدرضا باقری که توسط گروه تاریخ شفاهی معاونت پژوهشی مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی در سال 1394 ثبت گردیده است را در قالب کتابی تحت عنوان «از طرابلس تا دمشق» به رشته تحریر درآورده است.
این اثر ابتدا به شرح حال زندگی آقای محمدرضا باقری از تولد تا ورود به وزارت امور خارجه می پردازد. تولد ایشان در پانزدهم اردیبهشت ماه 1331 در محله راه آهن تهران (خانه های سازمانی کارمندان راه آهن) می باشد که پس از طی دوران ابتدایی، تحصیلات خود را طی سال های 1346 تا 1349 در دبیرستان دارالفنون در رشته ادبی می گذراند. ایشان در دوره دبیرستان با راهنمایی دو تن از معلمان متدین و دلسوز و مرحوم آیت الله ایروانی با شخصیت امام خمینی(ره) آشنا شده و مقلد ایشان می گردد. ایشان در سال 1349در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران پذیرفته می شود. در سال 1353 در رشته تاریخ و با درجه ممتاز فارغ التحصیل می شود و به عنوان دانشجوی ممتاز جهت اعزام به خارج از کشور به وزارت علوم معرفی می گردد، اما به دلایلی از جمله داشتن فعالیت های سیاسی، از اعزام به خارج از کشور منع شده و بدین ترتیب، عازم خدمت سربازی می شود. نامبرده در خدمت سربازی مسئولیت آموزش سربازان را بر عهده داشت که بنا به اظهار ایشان، در زمان آموزش سربازان موضوع عقیدتی- سیاسی را مطرح نمود و آنچه را که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در پادگان ها تحت عنوان عقیدتی - سیاسی رایج گردیده است را مشارالیه در کردستان ابداع کرده است.
آقای محمدرضا باقری در تیرماه 1356 در کنکور فوق لیسانس در رشته تاریخ(روزانه) و زبان و ادبیات عربی(شبانه) دانشگاه تهران پذیرفته شده و با آغاز سال 1357 و شروع حرکت های انقلابی به جمع فعالان سیاسی پیوست و در اسفندماه 1358 ازدواج نمود و در خرداد 1359 و قبل از تعطیلی دانشگاه ها و آغاز انقلاب فرهنگی موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته تاریخ شد و البته تحصیل در رشته زبان و ادبیات عرب (شبانه دانشگاه تهران) را رها می کند. ایشان در شهریور سال 1361در وزارت امور خارجه استخدام گردید و با توجه به داشتن مدرک فوق لیسانس تاریخ و آشنایی به زبان های انگلیسی و عربی به عنوان کارشناس( وابسته سیاسی) در اداره ششم آفریقا مشغول به کار می شود.
اولین ماموریت سیاسی نامبرده در سال 1362 به طرابلس انجام می گیرد که پس از ماموریت 40 روزه و رضایت از عملکرد نامبرده، مجدداً به عنوان سرپرست سفارت (تا آمدن سفیر جدید) در تابستان 1362 به ماموریت طرابلس اعزام می شود. در آن زمان روابط لیبی و جمهوری اسلامی ایران به دلیل موضوع امام موسی صدر اندکی سرد شده بود. دوره ماموریت موفقیت آمیز نامبرده که همزمان با اقدامات وی در راستای تدارکات جنگ بود، موجب گردید تا پیشنهاد سفیری ایشان از سوی معاون سیاسی وقت انجام پذیرد که در نهایت فرد دیگری به عنوان سفیر وارد طرابلس شد. در این کتاب با اشاره به شخصیت قذافی، عنوان گردیده است که وی مروج سیستم سوسیالیستی بود و رابطه خوبی با روس ها داشت و ظاهراً مخالف آمریکا، رژیم صهیونیستی و غرب بود و لذا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران احساس می کرد که می تواند از تنهایی و انزوایی که دارد رهایی یابد و از این رو، از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) حمایت کرد، اما به دلیل تکبری داشت و خود را بزرگ و شاه آفریقا می دانست، هیچ وقت به ایران سفر نکرد. سرانجام به دلیل اینکه توده های مردم لیبی از حکومت و شخص قذافی دل خوشی نداشتند، در جریان اتفاقاتی که در کشورهای عربی تحت عنوان بیداری اسلامی به وقع پیوست، او بعد از 42 سال حکومت دستگیر و کشته شد. در این بخش از کتاب، با اشاره به زندگی عمر مختار،وی را شخصیتی بزرگ در لیبی معرفی کردهکه با استعمارگران ایتالیایی به مبارزه پرداخت و در نهایت توسط ایتالیایی ها دستگیر و اعدام گردید.
دومین ماموریت نامبرده به کویت می باشد. وی در اردیبهشت ماه 1363 به کویت عازم می شود. در آن زمان حوادثی همچون، مسئله فلسطین، لبنان، قضایای خلیج فارس و جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، کشور کویت را به شدت تحت تاثیر خود درآورده بود. همچنین موضوعانفجار سفارتخانه فرانسه در کویت و ربودن هواپیمای کویتی موسوم به کاظمه و بردن آن به جمهوری اسلامی ایران، روزهای آغازین فعالیت آقای باقری در کویت را تبدیل به استنطاق و اعتراض کویتی ها کرده بود؛ چراکه رسانه های غربی و عربی موضوع انفجار سفارتخانه فرانسه را به ایران نسبت می دادند. از دیگر وقایع آن روزها، ترور نافرجام امیر کویت می باشد که آقای باقری به قصد عیادت امیر کویت به بیمارستان رفت، اما از سوی طرف کویتی اعلام شد که امیر آمادگی استقبال ندارد. در آن زمان، جنگ عراق علیه ایران نیز در مراحل حساسی بود و کویتی ها مجبور بودند تا بیشترین کمک ها را به رژیم عراق نمایند که از این رو، از سوی سفارت جمهوری اسلامی ایران به طور مکرر به آنها در خصوص عدم کمک به عراق توصیه می شد.همچنین، کمک های ایرانیان مقیم و کویتی ها برای جبهه های ایران از دیگر اتفاقات مطرح شده در این کتاب می باشد که سفارت عراق نیز متقابلاً دست به اقداماتی مشابه در زمینه جمع آوری کمک ها می زد که حتی مسئول نمایندگی فروش محصولات ناسیونال در کویت که فردی ایرانی بود نیز به تبع همسرش که کویتی بود، کمک هایی را به سفارت عراق کرد. سرانجام اقدامات و موضع گیری های سفارت ایران در کویت باعث می گردد تا حتی کویتی ها نیز از خرید محصولات فروشگاه های ناسیونال خودداری نمایند و در نهایت این امر باعث شد که مسئول نمایندگی ناسیونال اظهار پشیمانی نموده و توبه کند.
نویسنده ضمن بیان حمله به سفارت کویت در تهران در پی واقعه کشتار حجاج مظلوم کشورمان در عربستان در سال 1366، به موضوع تلاش کویتی ها برای جاسوسی از سفارت ایران در کویت و نیز نصب نقشه ای با نام خلیج فارس در اتاق کار وزیر امور خارجه کویت اشاره می نماید که هنگامی که علت نصب چنین نقشه ای سوال می شود، وزیر امور خارجه کویت بر این موضوع که نام خلیج فارس همیشه خلیج فارس بوده و خود او نیز در کتاب جغرافیای مدرسه اش، خلیج فارس خوانده است، مهر تایید می زند و به موضوع 24 سال پیش و اجلاس جامعه عرب در قاهره اشاره می کند که در آن جلسه جمال عبدالناصر از همه سران و وزرای خارجه کشورهای عضو درخواست نمود تا از این به بعد نام آن را خلیج عربی بگذارند. از دیگر موارد جالب کتاب، موضوع دیدارهای آقای محمدرضا باقری با امام مبنی بر تقدیم وجوهات شرعیه و ارائه گزارش از حوزه ماموریتشان می باشد که در یکی از این دیدارها امام می فرمایند: به شیخ کویت بگو این جانور(صدام) اگر جان بگیرد به شما حمله می کند که وی پس از بازگشت به کویت و ملاقات با شیخ صباح الاحمد، سخن امام را برای ایشان نقل قول می کند که شیخ صباح دوبار می گوید: هرگز، هرگز. این در حالی است که در کمال ناباوری در سال 1370صدام کویت را اشغال می کند. اصابت موشک های سرگردان به کویت در مرداد و شهریور 1366 باعث شده بود که مسئله ای جدی در روابط دو کشور پیش آید و پس از چند بار احضار آقای باقری از سوی وزارت خارجه کویت، در نهایت در شهریور 1366 که ایشان جهت برگزاری سمینار سالانه سفرا به تهران آمده بود، سومین موشک سرگردان به کویت اصابت می شود و کویتی ها با ارتباط دادن موضوع به ایران، ایشان و 4دیپلمات دیگر را اخراج می کنند. بدین ترتیب ماموریت آقای باقری ناتمام می ماند و ایشان مسئولیت رئیس اداره دوم خلیج فارس را بر عهده می گیرند. ایشان چندباری درخواست رفتن به جبهه را داده بود که این امر تا سال 1366 مورد موافقت قرار نگرفت، اما یک بار از طریق انجمن اسلامی به همراه دیگر دوستان عازم منطقه غرب می شود.
سومین ماموریت آقای محمدرضا باقری در سال 1368، ترکیه می باشد. ایشان با اشاره به نحوه چگونگی انتخابش در شورای معاونین، اظهار می دارد، زمانی که از آقای دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت در خصوص علت انتخابش سوال می نماید، ایشان به جلسه ملاقاتش با مقام معظم رهبری در زمانی که ایشان تصدی پست ریاست جمهوری را بر عهده دارند، اشاره می نماید، به گونه ای که حضرت آقا از میان اسامی که برای سفارت ترکیه پیشنهاد می شوند، آقای باقری را مناسب می دانند. ایشان با اشاره به نحوه اعزامشان به ترکیه که ابتدا در سالن تشریفات فرودگاه اسلامبول توقف کرده و سپس به مقصد آنکارا حرکت نمودند، استقبال از سفیر توسط خبرنگاران میزبان را امری غیر معمولی دانست که البته این امر را به دلیل شرایط موجود در روابط دوجانبه میان دو کشور و اخراج سفیر قبلی و حساسیت به وجود آمده برشمردند. ایشان پس از تسلیم رونوشت استوارنامه به وزیر امور خارجه و استوارنامه به تورگوت اوزال، رئیس جمهور ترکیه، کار خود را آغاز نمود و ضمن ملاقات با وزرا و مسئولان ترکیه، نسبت به تنظیم و تدوین راهبرد روابط جمهوری اسلامی ایران و ترکیه اقدام نمود. شروع به کار در ترکیه در شرایطی صورت گرفت که روابط دو کشور در پایین ترین و سردترین وضعیت بود؛ سفارت به مدت 9 ماه بدون سفیر مانده بود و تبلیغات رسانه ای ترک سراسر منفی و خصمانه بود. روی کار آمدن تورگوت اوزال و دیدگاه های مثبت او نسبت به ایران و تلاش و پیگیری که جهت بهبود و توسعه روابط دوجانبه داشت، توفیق بزرگی برای کار سخت، حساس و مد نظر آقای باقری را ایجاد کرد تا اینکه وضعیتمیان دو کشور تا حدودی سروسامان یافت. ایشان در طول ماموریت هفت سال و سه ماه خود با دو رئیس جمهور و 9 وزیر خارجه کار کرده است. اوزال قبل از دوران پنج ساله ریاست جمهوری اش در فروردین ماه 1372 به سبب ایست قلبی فوت شد. اولین سفر آقای هاشمی رفسنجانی به ترکیه در سال 1370انجام شد که این سفر بعد از سفر رسمی رضاخان پهلوی، اولین سفر در سطح رئیس جمهور ایران به ترکیه بوده است. در مجموع طی مدت ریاست جمهوری اوزال، جناب آقای هاشمی رفسنجانی دو سفر به ترکیه داشتند که باعث نهادینه شدن روابط دوکشور در زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شد؛ اگرچه عواملی که رسانه های ترکیه در اختیار داشتند به ویژه آنهایی که با آمریکایی ها و اسرائیلی ها هماهنگ بودند، مرتباً سنگ اندازی می کردند و خواستار روابط حسنه دو کشور نبودند. نگارنده همچنین به طور مختصر به بیان شخصیت نجم الدین اربکان که فردی دارای دیدگاه های ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی است و طی سال های 1376-1375 مسئولیت دولت را بر عهده داشت، می پردازد. ایشان به سفر آقای دمیرل به ایران و ملاقات با مقام معظم رهبری اشاره کرد که به محض ورود آقای دمیرل، حضرت آقا مدتی به زبان ترکی آذری صحبت کردند و روزنامه های ترکیه نیز از این اقدام خرسند شدند. نویسنده با بیان فعالیت های فرهنگی از قبیل اهدای کتاب، تجلیل از بزرگان شعر و ادب فارسی، برگزاری اجلاس تقریب مذاهی اسلامی و سخنرانی شخصیت های مذهبی، به مراسم گرامیداشت روز جهانی قدس و نیز سخنرانی خود در مراسم قدس سال 1375 در شهر سینجان در نزدیکی کابل اشاره داشت که با توجه به شرایط و حضور آقای اربکان در دولت، نرم ترین متن سخنرانی را ایراد کرده بود که البته پس از پایان مراسم، تبلیغات وسیعی علیه برگزارکنندگان مراسم و سفیر ایران به راه انداخته شد و گفته شد که سفیر رژیم صهیونیستی چند بار به وزارت خارجه ترکیه رفته و خواستار برخورد با سفیر جمهوری اسلامی ایران شده است که در نهایت و زمانی که سفیر به تهران بازگشته بود، ترکیه خواستار عدم بازگشت وی به آن کشور می شود. بدین ترتیب ماموریت 7 ساله آقای باقری که مقرر بود در سال 1376 و با معرفی سفیر جدید رسماً به پایان برسد، زودتر از موعدخاتمه یافت.
آقای محمدرضا باقری در سال 1377 به سمت مدیرکلی اروپای مرکزی و شمالی منصوب می شود و در اواخر سال 1381 به عنوان سفیر جدید ایران در اتریش تعیین می گردد که رژیم صهیونیستی به دلیل سخنرانی های قبلی ایشان در روز جهانی قدس در ترکیه، مخالفت خود را در این باره به مقامات اتریشی اعلام می کند و در نهایت طرف اتریشی از پذیرش ایشان به عنوان سفیر خودداری می نماید.
نگارنده با بیان انتخاب نامبرده به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه، به نحوه انتخاب خود اشاره می کندکه در این باره آقای دکتر خرازی در ملاقات با مقام معظم رهبری، برخی اشخاص را خدمت ایشان معرفی می نماید که حضرت آقا، آقای باقری را مناسب می دانند. در ادامه، نگارنده روند ورود خود به سوریه و تقدیم رونوشت استوارنامه به وزیر امور خارجه سوریه و استوارنامه به آقای بشار اسد را بیان می دارد و به سفر خود به لبنان و دیدار با سید حسن نصرالله و برخی از اعضای شورای حزب الله اشاره می نماید. سفر به شهر حلب سوریه و زیارت حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) و دیگر خاندان اهل بیت(ع) و نیز زیارت زیارتگاه های رقه (یا سرزمین صفین) در 140 کیلومتری شهر حلباز خاطرات نگارنده در این اثر می باشد. نویسنده به زمین اهدایی حافظ اسد که در یکی از سفرهای آقای خاتمی به سوریه تحویل مقامات ایرانی شده بود و مجدداً توسط ارتش سوریه تصرف شد، اشاره می نماید که در نهایت مقرر شد تا وزیر دفاع زمینی را در اختیار سفارت جمهوری اسلامی ایران بگذارد و این زمین تحویل گردید و علاوه بر اینکه زمین چهار هزار و اندی متر مربع تحویل شد، زمین دو هزار متر مربع کناری نیز به ایران هدیه گردید. ساخت مجتمع آموزشی و مدرسه ایرانی، گسترش حرم حضرت رقیه(س) و تاسیس دانشکده اهل البیت(ع) در جوار حرم حضرت رقیه (س) و نیز در جریان صادرات خودروی پراید به سوریه توسط شرکت سایپا، تاسیس کارخانه سمند در اطراف شهر دمشق از دیگر اقداماتی می باشد که نگارنده به آنها اشاره نموده است. نگارنده با بیان سفر جناب آقای خاتمی در مهرماه 1383 به سوریه، به حضور آقای بشار اسد در فرودگاه و استقبال شایسته از رئیس جمهور ایران اشاره می نماید، ایشان همچنین توضیحاتی را در خصوص سفر آقای بشار اسد به تهران و استقبال جناب آقای دکتر احمدی نژاد از ایشان در محل پاستور و نیز ملاقات آقای بشار اسد با آقای خاتمی، رئیس جمهور سابق بیان می دارد.
نگارنده پایان ماموریت خود در سوریه را همانند دوماموریت سابق غیر منتظره بیان می کند که هنوز کمتر از دو سال از ماموریت نگذشته بود که پیشنهاد مسئولیت معاونت کشورهای عربی و آفریقایی را به ایشان می دهند.سرانجام آقای محمدرضا باقری در سمت پست معاونت کشورهای عربی و آفریقایی که از زمان اواخر ریاست جمهوری آقای خاتمی و پس از استعفای آقای دکتر سید محمدصدر، بلاتصدی باقی مانده بود، قرار می گیرد. نگارنده به ملاقات خود با ملک عبدالله، پادشاه سابق عربستان برای تقدیم پیام رئیس جمهور ایران به وی اشاره می نماید که در پایان شاه عربستان از همه می خواهد تا محل ملاقات را ترک نمایند و حتی سعود الفیصل نیز خارج می شود. ملک عبدالله گفت، به جناب رهبر(سیدالقاعد) بگو آمریکایی ها به شما حمله خواهند کرد و من مطالب وی را یادداشت کردم. در پایان اجازه خواستم تا جمله ای را بگویم مبنی بر اینکه نظر کارشناسی ما در ایران این است که اگر قرار باشد منطقه ناآرام بشود، همه جای آن ناآرام خواهد شد که ناگهان شاه با جثه سنگین خود تماماً از روی بلند شد و گفت: من را تهدید نکن. نگارنده با بیان برخی از اقدامات به عمل آمده از جمله شرکت در نشست ها و سفر به برخی از کشورها، به پایان دوره معاون وزیری خود در مهرماه 1388 اشاره می کند که آقای متکی به ایشان پیشنهاد سفارت الجزایر را می دهد که پس مدتی گفتگو، آقای محمدرضا باقری از قبول آن خودداری نموده و در نهایت درخواست استعفا می کند که بدین ترتیب خاتمه خدمت ایشان در وزارت امور خارجه در تاریخ 1388/07/25 رقم می خورد و ایشان از بهمن ماه 1388 مسئولیت امور بین الملل نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت را پذیرا می شود