اسلامگرایان تونس از معارضه تا حکومت
کتاب «اسلامگرایان تونس از معارضه تا حکومت» ترجمه آقای محمد عربشاهی در سال 1395 از سوی اداره نشر وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران منتشر گردیده است.
کتاب حاضر از جمله آثاری است که به بررسی جریان اسلام سیاسی در منطقه شمال آفریقا میپردازد. محدوده جغرافیایی پردازش سیاسی-تاریخی این کتاب تونس است که به عنوان بخشی از این منطقه، یکی از تأثیرگذارترین جریانها یا حرکتهای اسلامی را در خود جای داده است. این کتاب اساساً یک پژوهش آکادمیک است که تلاش کرده در چارچوبی علمی و بیطرفانه به روند پیدایش و تحول جریان اسلامگرایی در تونس از حدود سال 1970 تا بعد از تحولات ژانویه 2011 و سقوط حکومت زینالعابدین بن علی بپردازد و سیر تحولات و نحوه فعالیت این جنبش را در چند دهه فعالیت مخفیانه و آشکار در قالب معارضه یا اپوزیسیون تا موفقیت این جریان در تشکیل حکومت پس از سال 2011 تبیین کند. این کتاب جریان اسلامگرایی را به عنوان جریان اسلام سیاسی و با هدف تبیین تحرکات سیاسی آن بررسی میکند، اما در خلال آن ناگزیر به تبیین اندیشههای سیاسی، دینی و اجتماعی این جریان و رهبران آن و تحلیل رهیافتها و مواضع گوناگون آنها نیز میپردازد. همچنین گفتمان سیاسی و خط ایدئولوژیک و روابط آن با دیگر جریانهای اسلامی را مورد مطالعه قرار داده و به دستاورد حکومتی جریان اسلام سیاسی در تونس پس از بهار عربی اشاره میکند.
تأثیرپذیری جریان اسلامگرایی تونس از انقلاب اسلامی ایران بهویژه در نخستین سالهای وقوع آن که با اوج تحرکات اسلامگرایان در تونس در قالب یک جنبش اسلامی مخالف حکومت همزمان بود، از موارد قابل توجهی است که در این کتاب بدانها اشاره شده است. انقلاب اسلامی ایران به عقیده نویسنده، در تعامل جنبش با رویدادهای عصر خود در آن دوره و توسعه گفتمان آن تأثیرگذار بود و به تبع آن، بازتابهای انقلاب اسلامی بر گفتمان سیاسی و ایدئولوژیک حرکتهای اسلامی از جمله حرکت اسلامی تونس، امیدواریها را برای سیاستگذاریهای جنبش اسلامی تونس بیشتر کرد و این همزمان با ریشهگرفتن بیشتر آن جنبش در درون بافت نهادهای جامعه بود. تأثیرپذیری این جریان از اندیشههای دکتر علی شریعتی از دیگر نکات قابل ذکر در خصوص اندیشههای جریان اسلامگرایی در تونس بهویژه در سالهای حضور در قالب معارضه یا اپوزیسیون است که در کنار تأثیر انقلاب اسلامی از سوی نویسنده چند بار بدان اشاره میشود. نویسنده معتقد است جریان اسلام سیاسی در تونس و منطقه عربی استراتژی و برنامه لازم را برای حکومت پس از تحولات بهار عربی نداشت، زیان اصلی را در این تجربه به سبب همین فقدان برنامه و استراتژی متحمل شد و زمان زیادی لازم است تا زمینههای برگشتپذیری آن فراهم شود.
نویسنده در این کتاب که نگارش آن در سال 2014 به پایان رسیده است در خصوص تاریخ فعالیت اسلامگرایان در قالب اسلام اعتراضی، به حاشیهرانده شدن آن از سوی حکومتهای تونس، نوع عملکرد یا تعامل دوسویه جنبش و حکومت در طول این دوران و نیز حضور جریان اسلام سیاسی در حکومت پس از انقلاب،دیدگاهی را ترسیم کردهاست که میتواند راهگشایی برای تبیین تحولات و سیاستهای این جریان در دوره حاضر باشد. علاوه بر آن، بخشی از این کتاب به سلفیگری و جریانهای اسلامی سلفی و تکفیری در تونس بهویژه در سالهای گذشته پرداختهاست.
نویسنده در بخش مقدمه، سخن خود را با این پرسش آغاز می کند که آیا راشد الغنوشی توانست رؤیای حسن البناء را تحقق بخشد و پس از ناتوانی محمد مُرسی، رئیسجمهور سابق مصر، در تحقق این رؤیا، در تشکیل حکومتی که اخوان المسلمین طرفِ اصلی آن باشد موفق عمل کند؟ و آیا بخشهای مختلف جریان اسلام سیاسی سنّی از جهت تجارب و نتایج و پیامدها همگون بودند؟
نگارنده معتقد است، این سؤالات و نظایر آن باعث میشود به ضرورت اطلاع از فلسفه این جریان توجه کنیم. ما تلاش کردیم گفتمان و روند تاریخی این جریان را از دریچه تجربة آن در تونس- که همچنان در جستوجوی مسیر خود در بحبوحة روند سریع رخدادهای داخلی، منطقهای و بینالمللی پس از تحولات بهار عربی است- تفکیک و بررسی کنیم. شکی نیست که حرکت اسلامی در تونس که بهطور ویژه با جنبش النهضه شناخته میشود، بهطور نسبی در توسعه گفتمان سیاسی خود موفق عمل کرد، اما با توجه به تعدّد انشعابها در داخل خود (از جمله جریانهای اخوانی، سلفی و محافظهکار و اصلاحگرا که همه جزء جریان اسلام سیاسی بودند) نتوانست در تبلور گفتمان ایدئولوژیک خود موفق عمل کند. رهبران جنبش اظهار میکنند که در پی جبران این نقیصه هستند. در این میان، بسیاری از ناظران معتقدند راشد الغنوشی از درس مصر و لیبی استفاده کرده و از این رو است که تقریباً تأکید میکند جریان اسلام سیاسی سنّی از جهت شرایط زمانی و مکانی دچار بحران نبود بلکه وارد یک بحران ساختاری شده و تجربه جنبش وی در حکومت هم یک تجربه طلایی نبود، ولی در عقلانیتبخشی به گفتمان و تناسب افکار آن تأثیرگذار بود.بسیاری از صاحبنظران دانشگاهی معتقد هستند اگر جنبش النهضه تفکیک بین اقدام دعوتگرایانه و اقدام سیاسی را بپذیرد، گامی در مسیر درست برداشته است. اما این کافی نیست. چراکه جنبش تا این لحظه به مرحلهای نرسیده است که الزامات اقدام سیاسی و مقتضیات عمل دعوتگرایانه را از هم جدا کند. حتی موافقت اولیه آن درباره طرح این مسئله در کنگره دهم در می 2016، چیزی جز یک جدایی تکنیکی تعبیر نمیشود که همانند تجارب مشابه آن در مصر، سودان، الجزایر، یمن و غیره، تأثیری بر آن نداشته و نتایج مثبتی به بار نخواهد آورد. چراکه این جدایی در تجربههای مذکور یک جدایی خیالی قلمداد شد و حزبِ تشکیلشده همان جمعیت دینی بود که در قالب حزب قرار میگرفت. تجربه حکومت اسلامگرایان در تونس، با آنکه تحت تأثیر اخوان المسلمین هم هست، متفاوت از تجارب حکومتی اخوانی در کشورهای مشرق عربی است. ولی این تجربه نیازمند دههها زمان است تا به پختگی برسد و نیازمند تربیت و تولید نخبگانی است که هنوز در اختیار ندارد و نیز نیازمند بهحدّ کمال رساندن اندیشه چرخش قدرت در داخل خود و برنامهای حقیقی (فارغ از شعارها) است.
فهرست مطالب
پیشگفتار مترجم
مقدمه نویسنده بر نسخه فارسی
پیشگفتار
مقدمه
رویکرد نظری - نگاهی به پدیده اسلامگرایی و حرکتهای اسلامی در جهان عرب
بخش اول - ریشههای «جنبش جماعت اسلامی» و شکلگیری آن تا حدود سال 1979
فصل اول: محیط عمومی ظهور حرکت اسلامی در تونس از استقلال تا آغاز دهه هفتاد
فصل دوم: متمرکزسازی سیاسی و سازمانی حرکت (1970 تا 1979)
بخش دوم - رابطه جنبش با نظام: از رویارویی تا ایجاد روابط
فصل اول: بازتابهای انقلاب اسلامی ایران بر حرکت اسلامی در تونس، گفتمان رادیکالی و تحرکات میدانی (1979 تا 1984)
فصل دوم: استفاده از سیاست تنشزدایی،کشف امنیتی و حرکت به سوی اقدام آشکار
فصل سوم: بازگشت به سیاست تنشزدایی (1984 تا 1987)
فصل چهارم: گسترش جنبش و ریشهگیری اجتماعی آن از خلال محاکمهها
فصل پنجم: رابطه جنبش با دیگر جریانهای خارج از حکومت و مواضع مختلف همه طرفها (1970 تا 1988)
فصل ششم: حرکت اسلامی در دوره زینالعابدین بن علی؛ از مشارکت تا رویارویی (1987 تا 2007)
فصل هفتم: اسلامگرایان پس از بهار عربی: دشواری تجربه حکومت و ناتوانی از رویارویی با چالشها
سخن پایانی (ملاحظات و نتایج)